خاطرات من از بازار اهواز

قیمت ها در بازار اهواز در اهواز گردی های من

خاطرات من از بازار اهواز

قیمت ها در بازار اهواز در اهواز گردی های من

زنان دستفروش بازار پاکستانی های اهواز

خیابان باریکی به نام علم الهدی در مرکز شهر اهواز به بازار پاکستانی ها معروف است.

بعد از این که ردیف مغازه های لباس فروشی و وسایل تزئینی تمام می شود زنان دستفروش با چادرهای عربی، بساط دستفروشی خود را کنار خیابان پهن کرده اند. انتهای گذر، کنار مغازه ها این زنان که روی دست و صورتشان نقش خالکوبی های قدیمی و رنگ پریده هنوز پیداست با لهجه فارسی آمیخته با عربی، قیمت اجناس شان را به مشتری های محدودی که از کنار بساط شان می گذرند، می گویند. پیرزنی که صورت و دستانش پر از نقوشی شبیه چلیپا و چارخال است. به همراه پسربچه هشت، ۹ ساله ای لباس های زنانه می فروشد، می گویدکه جنس هایش را از بندرعباس می آورد و درآمد اندک اش از راه دستفروشی را صرف همسر بیمار و دو نوه کوچک اش می کند: «دامادم چند سالی است در اثر تصادف مرده و مجبورم مخارج نوه هایم را هم بدهم.»
او و تعدادی از زنان دستفروش، کیسه های بزرگ سیاهرنگ را هر روز صبح به دوش می کشند، کیسه ها آنقدر سنگین اند که زنان درشت اندام که جوان ترند با زحمت آن ها را حمل می کنند.
ظهرها زنان لباس ها را دوباره در کیسه می ریزند و بعضی در گوشه هایی که سایه افتاده استراحت می کنند. بعضی به قهوه خانه های خیابان اصلی می روند تا غذایی بخورند.
کار بعدازظهرها که در زمستان زودتر و در تابستان دیرتر آغاز می شود، با فعالیت بازار اصلی کمی فرق دارد؛ چرا که هر چه خیابان به انتهای خود نزدیک می شود، تعداد دستفروشان بیش تر می شود و البته نوع کالایی که می فروشند هم تغییر می کند.
زنان میانسال و پیری که بساط شان پر از لباس های کهنه و رنگ رفته است رهگذران را که مشتریانشان محسوب می شوند را به خرید دعوت می کنند.
یکی از این زنان که روی پارچه گلداری که جلویش پهن شده لباس های کهنه ای مثل دامن، پیراهن مردانه، کفش های از مد افتاده و مستعمل و مانتوهای بدون دکمه دیده می شود که می گوید این لباس ها را پسرم از دوبی آورده است.
اما زن دیگری که کنارش نشسته است از وضع مالی اش گلایه می کند: «این لباس ها را از مردم می خریم.»
او قیمت یک مانتوی سبزرنگ را که کمی پاره است ۵۰۰ تومان می گوید. درآمد روزانه این زنان به گفته خودشان روزانه میان ۳۰۰ تا هزار تومان است.
با این که انتهای آلوده و کثیف خیابان در قرق زنان است، اما گذر از این خیابان چندان امن نیست. پسران و مردان که فقیرند کنار بساط زنان ایستاده اند و آن ها را می پایند.
در مقابل هر پرسشی، اجازه پاسخ را از زنان دستفروش می گیرند. 
هر چند که زنان دستفروش مستاصل و درمانده از وضع نابسامان خانوادگی شان گلایه می کنند تقریبا همه شان سرپرست خانواده اند یا شوهرانشان معتاد و بیمارند.
یکی از زنان از هشت فرزندش می گوید که باید با این درآمد اندک شکمشان را سیر کند: «کمیته امداد کمکی به ما نمی کند.» 
اما یکی دیگر از زنان سالخورده از حقوق اندک کمیته امداد می گوید که کفاف هزینه مداوای شوهرش را که بدون کلیه زندگی می کند را نمی دهد. شوهرش پیرمرد لاغر اندامی است که آرام و ساکت کنار بساط زن نشسته و کلامی حرف نمی زند. پیرزن می گوید: «هر روز صبح همراه شوهر بیمارم برای فروش این خرده ریزها که از خانه های مردم جمع می کنیم به این جا می آییم.»
مرد جوانی که مدام کنار زنان دستفروش قدم می زند و نمی گذارد آن ها حرفی بزنند. مدام به دستان زنان دستفروش اشاره می کند: «این ها دروغ می گویند، هرکدام یک کیلو طلا همراه خود دارند.»
به یکی از پیرزن ها اشاره می کند: «تمام دندان هایش طلاست. زن نه لبخند می زند و نه سخنی می گوید. زنان به سمتش حمله می کنند، میانشان زد و خوردی در می گیرد.» 
اما این دعواها آن قدر عادی به نظرشان می رسد که هیچ یک ناراحت نمی شوند و بازار بی نظمی عجیبش را از دست نمی دهد. پسران دیگری هم از انتهای خیابان سر می رسند.
هنوز ریش و سبیل هایشان درنیامده اما با تندی با زنان دعوا می کنند. زنان نمی گویند این پسران جوان چه نسبتی با آن ها دارند. اما می خواهند صحبت کنند تا شاید مشکلاتشان حل شود. 
بوی نامطبوع ادرار و زباله، انتهای خیابان بیش تر است. تعداد مردانی که دست در جیبشان کرده و ایستاده اند هم بیش تر. با آن که، بازار پاکستانی های اهواز، پاتوق زنان دستفروش است اما پر از مردانی است که گوشه خیابان ایستاده اند. 
بیش تر این دستفروش ها در محله های حاشیه ای ساکن اند. 
با این که بازار پاکستانی ها جای امنی در شهر محسوب نمی شود، فضای بصری شهر را هم آلوده کرده اما شهرداری تابه حال اقدام خاصی برای ساماندهی این افراد انجام نداده است. 
به گفته روابط عمومی شورای شهر، سال ۱۳۸۳ طرحی در شورای شهر مصوب شد تا دستفروش ها که در بسیاری از خیابان ها حضور دارند جمع آوری شوند. 
البته این خیابان تنها محل تجمع دستفروش ها نیست. در مرکز شهر و خیابان های امام و نادری هم دستفروشان زیادی مشغول به کارند اما ویژگی بازار پاکستانی ها حضور زنان فقیر است که لباس های کهنه ای که از درخانه های مردم مرفه جمع می کنند را می فروشند. زنانی که در ظاهر فروشنده اند اما در فضای این بازار برای روزی هزار تومان کار می کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد